سفارش تبلیغ
صبا ویژن

... نیمه جان از عشق و غم بی کسی , ای خدا به فریادم میرسی ؟

تمام متنهای این وب از خودمه پس کپی برداری نکن لدفن ؛ ممنون

صبح است ؛ توفیق اجباری برخواستن از خواب و روزمرگی هایش و بیرون رفتن
اتاقم ؛ اتاقم کاش هر وجهش جاذبه ای داشت تا بهتر میتوانستم دور و برم را شلوغ کنم ...
صبحها برای خوردن چائے روی سقف قدم بزنم یا حتی گاهی ک خوابیده ام روزنامه ی سقفی بخوانم !
آنطرف روی دیوار کنار نورگیر اشعه های خورشید را بشمارم یا شب ها کنار پنجره اتاقم ب غلط قلط بزنم و منتظر ...
شاید با قلاب ماهیگیریم از سقف آسمان ستاره ای بچینم
از اتاق پا ب عرشه میگذارم سلام میکنم بی آنکه بدانم کسی هست یا نیست
مگر چ ایرادی دارد ؟ خانه هم دل دارد هرچند ک از او هم دل خوشی ندارم
می داند ک حواس پرتم پس چرا وسایلم را گم میکند ؟

ادامه دارد ...


+نوشته شده در سه شنبه 92/9/5ساعت 10:19 عصرتوسط Half_Life | | نظر